گر کوه مقصد است خوشا لذت مسیر!

ساخت وبلاگ

این روزا بیشتر از هر چیزی دوست دارم کتونی‌هام رو پا کنم، دوربین قدیمیم رو بردارم و بی هدف بزنم بیرون. فرقی هم نداره کجا باشه. مهم اینه که خودم باشم و خودم. نه اینکه فکر کنید از روی بی‌کاریه. نه. زمستون امسال خیلی سخت‌تر از 25 زمستون قبلی عمرم در حال گذشتنه. ولی، ولی دوست ندارم بیش از حد تو این سختی‌ها غرق بشم. 

بگذریم، اولش جمعه می‌خواستم برم بیرون. که از قضا بارش برف و هوای نامساعد این اجازه رو نداد. تا اینکه دیروز "دکتر میمِ درونم" از صبح که دید هوا خیلی خوب و کاملا آفتابیه پاش رو کرد توی یک کفش که امروز باید بریم کوه!(همه ماها یک "دکتر میمِ درون" داریم که عاشق کوه نوردیه! باور کنید.) تقریبا ساعت 2 عصر بود که بخش "دکتر میمِ درونم" علیه دیگر بخش‌های درونم کودتا کرد و باعث شد تا خیلی یهویی کتونی‌ها رو پا کنم و دوربیینم رو بردارم و بزنم به دل کوه.
وقتی به خودم اومدم دیدم دستام تقریبا یخ زده 
(دست‌های یخ زده‌ام در عکس مستتره!) و رسیدم آبشار شهرمون. هیچکسی اون دور و اطراف نبود. فقط صدای آبشار بود و چشمه‌های آب اطرافش. عجیب اینکه آب این چشمه‌ها توی تابستون خنکه و توی زمستون گرم. و از اونجایی که سعدی جان میگه "گر نبود مشربه از زر ناب باز توان خورد با دو کف دست آب" یک دل سیر آب خوردم! بعد هم نشستم روی یک تخته سنگ و نیم ساعتی خیره شدم به آبشار و مناظر اطرافش. (این هم از شانس بد ماست که صدای خوبی هم نداریم تا این مواقع بزنیم زیر آواز!) یک موقع حس کردم هوا بیش ازاندازه داره سرد می‌شه و آفتاب کم کم داره میره پشت کوه. پس دیدم نشستن بیش از این جایز نیست و عنقریبه که یخ بزنم! راه افتادم و اینبار همراه مسیر رودخونه برگشتم!


س.ن:


اول اینکه ان شالله دکتر چون پا تو کفشش کردیم از دستمون شاکی نشه. :)


و دوم  هم اینکه من عکاس نیستم. دوربینمم دوربین خوبی نیست.(البته از عکس‌ها پیداست و اساسا آنچه عیان است چه حاجت به بیانم؟!) اگر هم عکس می‌گیرم برا اینه که وقتی می‌زنم بیرون حوصله‌ام سر نره و خستگی راه رو حس نکنم. پس اگه قاب بندی درست و حسابی نداره و اگه زیادی کج و جوله است خرده نگیرید. :)


از کراماتنا...
ما را در سایت از کراماتنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maghagolg بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 1:33