«پنج شش ماه است که میخواهم نوشتن این یادداشتهای روزانه را شروع کنم. شاید نزدیک یک سال از وقتی که نوشتن «مقدمهای بر رستم و اسفندیار» را برای سومینبار شروع کردم. آنوقت مثل مردی بودم که تنگِ نفس دارد و از کوهی بالا میرود. تمرین نداشتم و ندارم و نوشتن دیگر از کشتی و جفتکچارکش کمتر نیست، تمرین میخواهد. فکر کردم کمترین فایدهی این یادداشتها آن است که ورزشی است. بهعلاوه اگر آدم چشمهای بینا داشته باشد، بسیار چیزها میبیند که سزاوار نوشتن است. اما برای دیدن: باید به فکر آن بود و نوشتن یادداشت خود تمرینی است برای دیدن؛ یاد میدهد که آدم چشمهایش را باز کند.» (در حال و هوای جوانی- شاهرخ مسکوب)
حرف اضافه:
چند وقتی میشود، شاید همین پنج شش ماه، که دلم میخواهد دست به روزانهنویسی بزنم. برای همین چند وقت پیش آن بالای وبلاگ صفحه مستقل جدیدی ایجاد کردم با نام «روزانهنویسی». در این صفحۀ جدید تلاشم بر ساده و راحت نوشتن است. به قول مسکوب: این دیگر شرحی بر رستم اسفندیار نیست. پیشامدهای روزانه است. زشت و زیبا و حتی گاهی مبتذل و گذرا. به هرحال چه میتوان کرد؟ زندگی سرشار از این مبتذلات است. خلاصۀ کلام امیدوارم در این مسیر کم نیاورم و ادامهدار باشد.
همین.
حرف اضافۀ دو: نزدیک به دو هفته میشد که به وبلاگ سر نزده بودم. خشحالم که سی ستارۀ روشن برای خواندن دارم و کلی کامنت تازه برای جواب دادن. سعی میکنم امروز و فردا کامنتها را جواب دهم و یکی یکی این ستارههای روشن را هم خاموش کنم.
ارادتمند.
از کراماتنا...
ما را در سایت از کراماتنا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maghagolg بازدید : 164 تاريخ : شنبه 8 آذر 1399 ساعت: 12:11