قُره قُره اُشتُری مُره ناری بر چاره ر

ساخت وبلاگ
حیف این نسل لذت بچگیهاشونو نمیبرن!

من هنوز یادمه پسرخاله ها و داییام میرفتن بالای درخت توت ومنم مثه اونا میرفتم وبعد التماسشون میکردم یکی منو بیاره پایین:)))یا با دختر عمه هام خاک گل میکردیم نون میپخشتیم...یا با دخترخالههام باغ میگشتیم ببینیم جایی مورچه مریض هست درمانش کنیم منم حوصلم سر میرفت پا میزاشتم رویه مورچه لهش میکردم بعد برا نمونه میبردم درمانش کنیم..یا دختردایی پسرداییا گوشه ای کبریتیو با کمربند..یا چشم یکیو میبستیم,سر پسرخالمم به همین صورت شکست!یا دزدوپلیس استپ ازادی:))وای همش جلو چشممه..

هنوز که هنوزه گاهی اخره هفته میرم خونه مادربزرگم پسرداییم هست چون ازهمه بیشترم بهش اعتماد دارم وپسر خوبیه میرم صاف جلوش میگم بیا با داداش منو فلانی بریم لی لی بازی کنیم..یا پانتومیم...

واقعا دلم تنگ شد براشون تا بازی کنم..

دلم کباب این نسل که بچگیم نکردن!

از کراماتنا...
ما را در سایت از کراماتنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maghagolg بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 15:45