ذکر الپیرمرد بلاگستان، کاتب الکلمتین معقولتین آقاگل رحمه الله علیه

ساخت وبلاگ
پس از آنکه آن عارف نامی و آن زاهد و پارسای بلاگستانی، گندوم بانوی شیرازیِ نرسیده به بخارایی از مناسبات و تذکره خویش رونمایی نمود این بنده نگارنده و فرزند خوانده وی نیز یاد خاطراتی چند از ایام قدیم بیفتادمی که به صورت موردی خواهم نگاشتشان:

نقل است که آن نگارنده کلمتین معقولتین، آقاگل رحمه الله علیه در همان سنین کودکی و در هفت سالگی اُنس و الفت بسیاری با خدای داشت. و در همان سال پنج روز را روزه بودی و در قبالش یک اتود از خاله خویش هدیه بگرفتی و هفته‌ای مشق های مکتب خانه‌اش را با ان نوشتی. تا آنکه روزی رفیقش گفت این چه باشد؟ پس دانست که در همه‌ی این هفت روز اتود خدایش بوده و روزه از برای اتود گرفته و نه از برای خدای خویش پس اتود را بشکست. و به درگاه خدای توبه برد. و به قدری از پدرش کتک خورد تا متنبه شد و دانست شکستن اتود کار درستی نبودی.

 

و نقل است که وی عاشق قران بودی و قرآن بسیار خواندی. و در سر صف مدرسه نیز همواره قرآن به دست می‌ایستاد و قرآن به صوت همی‌خواند. تا آنکه به دوران بلوغ برسید. پس صدایش دو رگه شدی و مدیرش گفت یا آقاگل الشغال فی مدرسه(ای اقاگلی که در مدرسه چون شغالی)، از برای خدا مخوان! پس دیگر قرآن با صدای بلند نخواند و همواره برای خویش خواندی.

و نقل است که دو برادر داشت. شب قدری بود. برادران را با خود به مسجد بردی، پس امام مسجد یک هفته نماز قضا خواند. برادران نیز خواندندی. یک هفته‌ای برادران را دید که نماز نمی‌خوانند. پس گفت شمارا چه شده؟ جواب شنید که ما یک هفته نماز خویش را پیشاپیش در مسجد خواندیم! پس در پیِ این سخن گریبان چاک زد و فریادها برآورد و با خویش گفت "الهی، ما در عبادات خویش وا مانده‌ایم و دیگر بندگانت عباداتشان را پیش فروش می‌نمایند." پس تب کرد و هفته‌ای را در بستر بیماری بماند.

و گفته‌اند چون کودک بود پدربزرگش برای آنکه سختی زیادی در ایام ماه رمضان نکشد او را گفت که "آب خور! چون آب نمک ندارد پس روزه را باطل نمی‌کند." و آن نویسنده کلمتین معقولتین آب همی‌خورد. و دانست که روزه اش باطل نشد. پس تا 15سالگی چنین روزه گرفت! و چون به کمتر از هشتاد سالگی رسید دختر دائی هفت ساله را که روزه بودی و از شدت تشنگی لبانش خشک شده بودی و معده‌اش ضعف همی‌رفت را خواست تا با همین روش فریب دهد. پس گفت: "یا آرمیتایا، آب خور. که آب برای آنان که بی ریش‌ باشند روزه را باطل نمی‌کند. زیرا نمک نداشتی." پس آرمیتا آب خورد. دقیقه‌ای گذشت سپس آرمیتا بیامد و گفت: "یا شیخ! چگونه بودی که آب نمک نداشتی و توانست خورد؟ ولی ماستی که با شکر شیرین شود را نمی‌توان؟" پس شیخ دانست 15سال اشتباه روزه بودی و در همه این سال‌ها می توانستی ماست شیرین نیز بخوردی. پس گریبان چاک داد و گفت: "الهی مرا ببخش. که از دهه 60 بودمی و علم دهه نودی‌هایت را نداشتمی."

 

و گفته‌اند شخصی در حال بیماری بودی. گفت یاران چه کنم که خدا از من خشنود شود؟ وی را گفتند شخصی است در سمیرم که نام وی آقاگل بودی و نویسنده کلمتین معقولتین بودی. روایت است هرکس در شب‌های قدر وی را دعا همی‌کند خداوند او را بسیار دوست خواهد داشت و از وی راضی و خشنود شود. پس آنکس در حق وی دعا کرد و خدایش بسیار دوست داشت. باشد که همه پند گیرید.

رحمه خداوند بر وی و خواندانش باد.

تمت.

از کراماتنا...
ما را در سایت از کراماتنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maghagolg بازدید : 166 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت: 20:08