یک عکس به وسعت کل خاطرات زندگیم

ساخت وبلاگ

بعضی چیزا خیلی ارزشمندن. منظورم ارزش معنویه و نه ارزش مادی. مثل این کتاب. دیروز که پدرجان در حال سر و سامون دادن به وضعیت دفتر و سررسیدهای قدیمیش بود. و طبق معمول هرسال نیمی از دفترها و وسایلش رو وارد چرخه بازیافت کرد و باز با این حال دلش نیومد که اون نصف دیگه رو هم دور بریزه، وسط اون همه آت و آشغال دیشب چشمم خورد به این کتاب! نمی‌دونم چرا سال‌های قبل ندیده بودمش. یا به چشمم نیومده بود. این کتاب من رو می‌بره و پرت میکنه تو دوران کودکی. جزء اولین کتاب‌هایی بوده که خودم با پول توی جیبیم خریده بودم. درست یادم نیست کی و کجا خریدمش ولی از ظاهرش و محتوای درونش که فقط نقاشی هست میشه فهمید هنوز خوندن نوشتن رو یاد نگرفته بودم! اسمش "درخته" و سر جمع 14 تا صفحه بیشتر نداره، 14 صفحه‌ای که درهر صفحه‌اش تصویر یک درخت تک و تنها بعلاوه یک موش کوچولوی زشت نقاشی شده. که از اول تا آخر سعی داره تا با همین نقاشیا توضیح بده که تفاوت فصل‌های سال چیه، و چرا توی بهار درختا گل می‌کنن و توی تابستون میوه میدن و توی پاییز زرد میشن و توی زمستون برف سپیدپوش شون می‌کنه. و باز بهار میرسه و فصل گل و لاله میشه. کتاب از کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان بوده و مخصوص رده سنی الف و ب(اونایی که کتاب های کانون پرورشی رو دیدن مطمئنن میدونن داستان این رده سنی چیه.) کتاب من چاپ دومه که مال سال شصت و هفته. تیراژ کتاب هم 50000 جلده. (حتماً براتون جالبه که بعد از گذشت تقریباً سی سال چطور به جایی رسیدیم که تیراژ کتاب هامون 300 نسخه است!)

الآن هم نشستم و هی نگاهش می‌کنم و افسوس می‌خورم که چرا کتابا و مجله‌های زمان کودکی رو یکی یکی پاره پاره کردم و اغلبشون رو ریختم توی سطل زباله و یا در بهترین حالت ممکن باهاشون موشک و قایق و قورباغه ساختم... 

س.ن:

مطمئنم شماهم از این دست چیزهای با ارزش معنوی دارید، بگید یا بنویسید یا هرطوری که صلاح می‌دونید: 

از کراماتنا...
ما را در سایت از کراماتنا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maghagolg بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 19:47