از کراماتنا

متن مرتبط با «پیامک روز بزرگداشت حافظ» در سایت از کراماتنا نوشته شده است

در ستایش روزانه نویسی

  • «پنج شش ماه است که می‌خواهم نوشتن این یادداشت‌های روزانه را شروع کنم. شاید نزدیک یک سال از وقتی که نوشتن «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار» را برای سومین‌بار شروع کردم. آن‌وقت مثل مردی بودم که تنگِ نفس دار, ...ادامه مطلب

  • روز جهانی کتاب کودک

  • سال‌های سال است که کتاب می‌خوانم. اما خاطرۀ خواندن یک کتاب همیشه در ذهنم مانده و ناحق نیست اگر بگویم اولین کتابی بود که وقتی خواندمش، تک تک سلول‌های بدنم مورمور شد و کیفم کوک شد و سر جایم میخکوب شدم. , ...ادامه مطلب

  • نوروز، زمانی مقدس

  • زمان در دیدگاه انسان اعصار قدیم به دو گونۀ مقدس و نامقدس تقسیم می‌شد. «زمان مقدس» زمانی بود که صرف امور مقدس و ایمانی می‌شد و «زمان نامقدس» آن بود که در گذران زندگی روزمره و امور عادی به کار می‌رفت. ا, ...ادامه مطلب

  • بهارانه‌هایی برای آخرین‌ روزهای تعطیلات بهاری

  • نمی‌دونم به خود کلمۀ بهار ربط داره یا چی؛ ولی کرم گوش‌ترین(فکر می‌کنم کرم گوش رو جولیک می‌گفت) و پرتکرارشونده‌ترین آهنگ‌های ویژه بهار برای من دو تصنیف «بهار دلکش» و  «بهار دلنشین» بوده. بهار دلنشین ب, ...ادامه مطلب

  • گرامی داشت روز مبارزات دانشجویی

  • روایت دکتر مصطفی چمران از وقایع 16 آذر 1332، چمران خود از دانشجویان دانشکده فنی بود: «صبح شانزده آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق‌العاده سربازان و اوضاع غیرعادی اطراف دانشگاه شده وقوع حادثه‌ای را پیش‌بینی می‌کردند. نقشه پلید هیات حاکمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی‌الامکان سعی می‌کردند که به هیچ وجه بهانه‌ای به دست بهانه‌‌جویان ندهند، از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس رفتند و سربازان به راهنمایی عده‌ای کارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‌ای به دست آنان نیامد به داخل دانشکده‌ها هجوم آوردند. آن‌ها نقشه کشتن و شقه کردن دانشجویان را کشیده بودند و این دستور از مقامات بالاتری به آن‌ها داده شده بود. سرکردگان اجرای این دستور و کشتار ناجوانمردانه عده‌ای از گروهبانان و سربازان «دسته جانباز» بودند که اختصاصاً برای اجرای آن مأموریت در آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند. در ساعت ۱۰ صبح دسته جانباز به همراه سربازان معمولی به دانشکده فنی رفتند. در این ساعت دانشجویان در سر کلاس‌های درس حاضر بودند و به خاطر شرایط ویژه دانشگاه و حضور گسترده نظامیان، از هر اقدامی که بوی اعتراض و تظاهرات دهد، اجتناب می‌کردند. هنگام حضور سربازان در دانشگاه و مقابل دانشکده فنی، دکتر سیاسی رئیس دانشگاه، مهندس خلیلی رئیس دانشکده فنی و دکتر عابدی معاون,مبارزات,دانشجویی ...ادامه مطلب

  • چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار...

  • حال من هیچ خوب نیست . حال هیچ یک از مردمان این گوشه از ایران . اینجا جایی است که خورشید دیرتر غروب می‌کند و مهربان‌تر است و منتظر مهربانی همه ایرانیان است. منتظر دست‌های یاری رسان شما حال هیچ یک از مردمان این گوشه از ایران خوب نیست. حال ما خوب نیست ا, ...ادامه مطلب

  • یک جرعه کتاب و چند توصیه به بهانه روز کتاب

  • گفته‌اند شبی دزدی با یاران خود به دزدی رفت، خداوند خانه بحسِّ حرکتِ ایشان بیدار شد و بشناخت که بر بام دزدانند، قوم (اهل خانه‌، همسر خویش) را آهسته بیدار کرد و حال معلوم گردانید، آنگه فرمود که: «من خود را در خواب سازم و تو چنان‌که ایشان آوازِ تو بشنون, ...ادامه مطلب

  • طنز و روز حافظ عزیز

  •  به مناسبت امروز که روز حافظ است این پست قدیمی را بازنشر می‌کنم. پستی که دقیقاً دو سال از انتشارش می‌گذرد: هر روز که دیوان این رفیق سال‌های دور را ورق می‌زنم بیشتر در شگفت می‌مانم از این همه نبوغ و طنز پردازی جناب شیخ و رفیق شفیق و گرمابه و گلستان: , ...ادامه مطلب

  • خداحافظ پروفسور دیوانه

  • من فقط یک بار زندگی می‌کنم؛  بنابراین بگذارید هر خوبی که می‌توانم بکنم و هر محبتی که مایلم نسبت به دیگران ابراز دارم.  بگذارید، نه این احساس را سرکوب نمایم و نه آن را به تأخیر اندازم زیرا دیگر به دنیا نخواهم آمد... جری لوئیس (1926-2017) آخرین مرد سیاه سفید سینما نیز درگذشت. ,خداحافظ,پروفسور,دیوانه ...ادامه مطلب

  • سی سحر سی دقیقه با کتاب روز سیزدهم

  • متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. دریافت تذکرةالأولیاء  ذکر بایزید بسطامی رحم, ...ادامه مطلب

  • سی سحر سی دقیقه با کتاب روز چهاردهم

  • نقل است که روزی نان می‌خوردی. سگی آنجا بود و بدو می‌داد. گفتند: چرا با زن و فرزند نخوردی؟ گفت: اگر نان به سگ دهم تا روز پاس من دارد تا من نماز کنم! و اگر به زن و فرزند دهم از طاعتم باز دارند! ***** نقل است که یکبار در محملی بود و به مکه می‌رفت. رفیقی با او بود. او همه راه می‌گریست. رفیق گفت: از بی, ...ادامه مطلب

  • سی سحر سی دقیقه با کتاب-روز دوازدهم

  • نقل است که یک روز یارانش درآمدند، او را دیدند که می‌گریست. گفتند: سبب چیست گریه را؟ گفت: دوش در سجده چشم من در خواب شد، خداوند را دیدم. گفت: یا ابا الفیض!خلق را بیافریدم، بر ده جزو شدند. دنیا را بر ایشان عرضه کردم، و نه جزو از آن ده جزو روی به دنیا نهادند. یک جزو ماند آن یک جزو نیز بر ده جزو شدند. , ...ادامه مطلب

  • ویرایش سی سحر سی دقیقه با کتاب-روز دهم

  • امشب به ذکر ابراهیم ادهم رسیدم، داستانش رو یحتمل می‎دونید. ابراهیم حاکم شهر بلخ بود. و پس از اینکه ترک دنیا کرد یکی از عرفای بزرگ زمان خودش شد. پیشنهاد می‌کنم ذکر ابراهیم ادهم رو به طور کامل بخونید. نقل است که ابراهیم گفت: شبها فرصت می‌جستم تا کعبه را خالی یابم از طواف، و حاجتی خواهم. هیچ فرصت نمی, ...ادامه مطلب

  • روز جهانی تو

  • دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۹ ب.ظ تمام تقویم‌ها از صبح فریاد می‌زدند که امروز روز جهانی توست. اگر هنوز زنده‌ای و صدایم را می‌شنوی روزت مبارک... الان این سوالو باید پرسید که وظیفه ی سازمان حفاظت از محیط زیست چیست؟ (۲/۵ نمره)  :دی پاسخ:حفاظت از محیط زیست :) تبریک گفتن من و , ...ادامه مطلب

  • سی سحر سی دقیقه با کتاب-روز یازدهم

  • نقل است که بُشر خواست که شبی به خانه در آید. یک پای در آستانه نهاد و یک پای بیرون خانه نهاد، و تا روز همچنان ایستاده بود و متحیر و شوریده؛ و گویند نیز که در دل خواهرش افتاد که امشب بشر مهمان تو خواهد بود. در خانه برفت و آبی بزد و منتظر آمدن بود. ناگاه بُشر بیامد. چون شوریده‌ای گفت: ای خواهرم! بر با, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها