ماجرای عیسی آلکثیر را حالا فکر کنم همه بدانند. برای همین لازم نیست شرح دهم که عیسی آلکثیر کیست و چرا شش ماه به یکباره محروم شد. با این حال یک سری حرفها هست که باید زد. اول: محرومیت عیسی آلکثیر به, ...ادامه مطلب
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به ش, ...ادامه مطلب
داشتم به این فکر میکردم که آدمها با خاطرات تلخ و شیرینی که دارند زندهاند؛ و شب را روز و روز را شب میکنند. فرقی هم نمیکند این خاطرات شیرین باشد یا تلخ، با گذشت زمان همان خاطرات تلخ هم رفتهرفته صورت شیرین پیدا میکند. گفتم زمان، زمان هم این وسط نقش مهمی دارد. اصلاً هرچه زمان میگذرد آن خاطرات قدیمی صورت زندهتری پیدا میکنند. شاید برای همین است که پیرمرد, ...ادامه مطلب
در باب دوم بوستان، سعدی تضمینی از فردوسی داخل شعرش میاره که خیلی معروفه و مطمئنم زیاد هم شنیدینش. داستان از این قراره که روزی شبلی به بازار میره و از یک مغازهای گندم میخره. وقتی به خانه بر میگرده یک مورچهای رو داخل انبان گندمهاش میبینه که پیوسته در جنبوجوش بوده. شیخ در ابتدا بیخیال مورچه میشه. ولی شب خواب به چشمش نمیاد. پس بلند میشه و به بازار میره و نزدیک همون مغازهی گندم فروش مورچه رو آزاد میکنه. ...چه خوش گفت فردوسی پاک زاد که رحمت بر آن تربت پاک باد میازار موری که دانهکش است که جان دارد و جان شیرین خوش است سیاه اندرون باشد و سنگدل که خواهد که موری شود تنگدل بوستان سعدی برام سوال پیش اومد که فردوسی این بیت رو در کجای شاهنامه و به چه منظوری استفاده کرده. با کمی جستجو رسیدم به داستان کشته شدن ایرج به دست برادرانش توس و سلم. (جالب اینکه در برخی از نسخههای شاهنامه این بیت موجود نیست.) وقتی فریدون جهان رو بین سه پسرش تقسیم کرد، ایران زمین رو به پسر کوچکتر ایرج بخشید. همین باعث رشک و حسد برادرانش شد. و از شاه و ایرج کینه به دل گرفتند. این کینه باعث شد تا نقشهای برای کشتن برادر کوچکتر کشیدند. ظاهراً ایرج وقتی متوجه این نقشه شوم شد که دیگه کار از کار گذشته بود و دو برادر داخل چادر به پیش او ایستاده بودند و منتظر فرصتی بودند تا سر ایرج رو از بدن جدا کنند. فردوسی این بیت رو, ...ادامه مطلب
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آو,استرالیا ...ادامه مطلب
شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۴ ب.ظ توضیح اضافه نمیدم. خودتون تشریف ببرید داخل وبلاگ رادیو، یک سورپرایز جدید براتون داریم: ۶ ۰ ۹۶/۰۵/۲۸ ,این,مصاحبه,رادیویی,است ...ادامه مطلب
علیپور، رئیس کمیته صیانت از لیگ: حاج صفی و شجاعی در صورت فسخ قرارداد صاحب یک خانه و 800 میلیون تومان پول میشدند! به نقل از سایت های خبری چند وقت پیش که دو تن از ملی پوشان فوتبال در برابر یک تیم اسرائیلی قرار گرفتند این روزها را میشد پیش بینی کرد. من قصد دفاع یا محکوم کردن این دو را ندارم. این مس, ...ادامه مطلب
پاسخ:میگفت آدما چطوری گاو میشن؟ به مرور :) حالا شاید زیاد هم آدم نباشه. ولی حداقلش اینه که خودش میدونه که گاوه. بعضی آدما گاون. ولی قبول هم نمیکنن که گاون. اون خیلی خطرناکه. :D, ...ادامه مطلب
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. (چهار مگابایت) "هامون قاپچی" , ...ادامه مطلب
شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۸ ب.ظ مورد یک اولین باری که یک روز تموم روزه گرفتم هفت سالم بود. البته که زمستون بود و طول روز نهایت به14-13 ساعت میرسید. از همون موقع عاشق ماه رمضون بودم. البته شاید دلیل دیگهی این عشق و عاشقی تولدم در ماه رمضون باشه. این بنده نگارنده به روایت قرآن پدربزرگ متولد سومین, ...ادامه مطلب
در همه این کمتر از هشتاد سال زندگی از انتخابات متنفر بودم. تنها دلیل شرکتم هم فقط و فقط اصرار خانواده بوده و هست کماکان. حق هم دارند. در مملکتی زندگی میکنیم که وزن صفحه آخر شناسنامه از دانش فرد برای استخدام مهمتره. تازه اگر بند پ در کار نباشه. ف, ...ادامه مطلب
آنگاه آموزگاری گفت: با ما از آموزش سخن بگو. و او گفت: هیچکس نمیتواند چیزی را بر شما آشکار کند مگر آنچه را که در سحرگاه دانش شما نیم خفته بوده باشد. آموزگاری که در سایه معبد در میان شاگردانش راه میرود از دانش خود چیزی به آنها نمیدهد. از ایمان خو, ...ادامه مطلب
میترسم، میترسم از اینکه یک ماه بگذرد و بگویید یک سال از عمرت گذشت. سه سال بگذرد و بگویید سی سال دیگر هم به فنا رفت. مطمئنم که دروغ میگویید. مطمئنم که یک نفر دارد زمان را میدزدد. این را همین امروز صبح فهمیدم. وقتی که بعد از اذان صبح متوجه شدم پدر بیدار شده و دارد نمازش را میخواند. و بعد فقط پان, ...ادامه مطلب
حالِ من حالِ اسیری است که هنگامِ فرار.... یادش آمد که کسی منتظرش نیست، نرفت! +تک بیتهای بی مخاطب به روز شد..., ...ادامه مطلب
این روزا بیشتر از هر چیزی دوست دارم کتونیهام رو پا کنم، دوربین قدیمیم رو بردارم و بی هدف بزنم بیرون. فرقی هم نداره کجا باشه. مهم اینه که خودم باشم و خودم. نه اینکه فکر کنید از روی بیکاریه. نه. زمستون امسال خیلی سختتر از 25 زمستون قبلی عمرم در حال گذشتنه. ولی، ولی دوست ندارم بیش از حد تو این سختیها غرق بشم. بگذریم، اولش جمعه میخواستم برم بیرون. که از قضا بارش برف و هوای نامساعد این اجازه رو نداد. تا اینکه دیروز "دکتر میمِ درونم" از صبح که دید هوا خیلی خوب و کاملا آفتابیه پاش رو کرد توی یک کفش که امروز باید بریم کوه!(همه ماها یک "دکتر میمِ درون" داریم که عاشق کوه نوردیه! باور کنید.) تقریبا ساعت 2 عصر بود که بخش "دکتر میمِ درونم" علیه دیگر بخشهای درونم کودتا کرد و باعث شد تا خیلی یهویی کتونیها رو پا کنم و دوربیینم رو بردارم و بزنم به دل کوه.وقتی به خودم اومدم دیدم دستام تقریبا یخ زده (دستهای یخ زدهام در عکس مستتره!) و رسیدم آبشار شهرمون. هیچکسی اون دور و اطراف نبود. فقط صدای آبشار بود و چشمههای آب اطرافش. عجیب اینکه آب این چشمهها توی تابستون خنکه و توی زمستون گرم. و از اونجایی, ...ادامه مطلب